فاخته:
چون احساس ميكند كه نياز به آن دارد كه موثرتر و با نفوذ تر باشد، لذا حالت بي قراري در او پديد مي آيد و قويا تحت تاثير آرزوها و اميدهاي خود قرار مي گيرد.شايد تلاش كند كه زمينه ي فعاليت خود را بسيار گسترده سازد.
شرايط به نحويست كه احساس مي كند موقتا ناگزير به سازش مي باشد . چنانكه بخواهد ، از قطع محبت يا مشاركت كامل جلوگيري ميكند.
اضطراب و ناخشنودي همراه با بي قراري شخص در رابطه با شرايط او يا نيازهاي عاطفي برآورده نشده اش موجب ايجاد فشار روحي در وي شده است. احساس مي كند كه از سوي ديگران سوءتعبير مي شود، دچار اختلال در جهت يابي و تشويش خاطر شده است. اين وضعيت وي را به بسوي جستجو براي يافتن شرايط يا روايط جديد سوق مي دهد با اين اميد كه وضعيت جديد بتواند خشنودي و آرامش خاطر بيشتري را به او ارزاني دارد.
امور را با هوشياري و هوشمندي مي نگرد. در جستجوي زمينه هاي تازه اي است كه آزادي و حق انتخاب بيشتري به او بدهد. تلاش زيادي مي كند تا شكافي راكه ميان وي و ديگران وجود دارد، پر نمايد.
با آمادگي د ركارهايي شركت مي كند كه هيجان آميز يا محرك هستند. دوست دارد كه احساس نشاط نمايد.
شرايط وي را ناگزير به سازش و چشم پوشي موقتي از برخي لذات ميكند.
تفسير فيزيولوژي:
از آرامش يا تسليم شدن خودداري ميكند. بر اثر ادامه ي فعاليت، خستگي و افسردگي را موقتا متوقف ميكند.
ناخشنودي عاطفي شخص كه ناشي از عدم قدر شناسي ديگران است، منجر به فشار روحي و " مسك نفس" بيش از حد شده است.
تفسير روانشناسي:
احساس مي كند كه قبل از اين كه وضعيت موجود را بتوان اصلاح كرد، نياز به همكاري ديگران دارد.
نبودن درك و تفاهم و قدرداني از جانب ديگران، اين احساس را در او بوجود مي آورد كه هيچ رابطه واقعي ميان او و ديگران وجود ندارد.
مي خواهد احساس امنيت و آسايش بيشتري كند.
" مسك نفس" او از لذات مادي و دنيوي سبب مي شود كه تسليم شدن وي به لذات جسمي دشوار باشد ولي تنهايي ناشي از آن، ضرورت اين تسليم شدن و جذب شدن در فرد ديگري را بوجود مي آورد.در نتيچه، دچار اضطراب مي گردد زيرا چنين خواسته هايي را نقاط ضعفي ميداند كه بايد بر آنها غلبه كند ، بنابراين احساس ميكند كه فقط از "مسك نفس" است كه مي تواند فرديت خود را اثبات كند و به وي امكان مقاومت در برابر مشكلات موجود را ميدهد.
احساس مي كند كه قادر نيست احساس تعلقي راكه به آن نياز دارد در خود پديد آورد، چون تمايلي به نشان دادن آسيب پذيري خود ندارد، لذا همچنان د ربرابر شرايط موجود ايستادگي ميكند ولي حس ميكند كه متكي به دلبستگي است.
اين وضعيت موجب مي شود كه علاوه بر افسرده شدن، حالت بي قراري چشمگير و ضرورت رها شدن از اين وضعيت نيز در او بوجود آيد.
امكان دارد كه توانايي وي از لحاظ تمركز دچار اختلال شود.
*************************
و بطور خلاصه:
ناخشنودي همراه با بيقراري