LoLoFaR
 
 

 e-mail
 

 

*    *    *    *    *    *

*    *    *    *

 

Archive

 

 

 

 

stats

    

October 28, 2003

اي سكوت اي مادر فريادها

!
v  ||  00:01

October 26, 2003

آن كه آيد ز دستِ دل به امان

وآنكه آيد زدستِ جان به ستوه

گاه ، سرمينهد به سينه دشت

گاه ، روميكند به دامن‌ كوه

تا زند در تنهايي ،
دست در دامن شكيبايي!

غافل از اين بود كه تنهايي،

سرنهادن به كوه وصحرا نيست

با طبيعت نشستنش هوس است!

چون نكو بنگرند تنها نيست

باز تنها ميان جمع شايد نيست ...

حالا كي تنهاس؟؟؟


v  ||  10:26

October 25, 2003

ميز كوچك

صندلي كوچك

كافه كوچك

اما

آدمهاي بزرگ

خوشم اومد..
v  ||  19:36

October 23, 2003

من براي زندگي كردن
براي نفس كشيدن
براي بودن
براي ماندن
براي بزرگ شدن
براي ديده شدن
براي خنديدن
براي لذت بردن
براي حرف زدن
وحتي
براي مردن
احتياج به هيچ كس ندارم
فقط بابت تمام افعال بالا
به تمام آدماي زندگيم
مديونم

آه كه چه دين عظيمي وچه ذهن صغيري!

v  ||  19:34

October 21, 2003

پريدم وسط بازيم ندادن
دوباره پريدم وسط بازيم ندادن
هي پريدم هي بازيم ندادن
دفعه اخر كه پريدم بازيم دادن اما
من ديگه بازي نكردم
ديگه هيچوقت هم نپريدم وسط
فقط آروم ازكنار، بازي روتماشا كردم ...

v  ||  22:16
پيرو وبلاگ نوشته قبلي بايد عرض كنم::
وقتي به شما ميگن يه چيزي ازسرتم زياديه يعني چي؟
يعني تو لياقته داشتن كمتر ازاينو داري ، اين خيلي ديگه باارزشتراز خواسته ي توست.
ازاونجايي هم كه مهربونتر،، خوش قلب تر،، صادق تر،،‌بي خيالتر،،‌بهتر،، فرشته تر،(وچندتا تره ديگه!)از من پيدا نميكني...☺
پس نتيجه گرفتم كه از سراين دنياي سياه زياديم
هيچ ربطي هم به عشق وعاشقي نداره به خدا
قسم ميخورم يك ميليون بار به تمام مقدساتي كه پيچونديشون
ببينم بازم كامنتهاي قبلي رو تاييد ميكنيد!!!!!

v  ||  14:06

October 20, 2003

خيلي وقتها فكر ميكنم
از سر دنيا زياديم..

v  ||  19:26

October 19, 2003

داشتم فكر ميكردم :
ما يعني همه مردم به مقدار زيادي انرﮊي نيازمنديم كه آنرا از طريق ترس هدر ميدهيم.
اما وقتي اين انرﮊي كه درنتيجه ي دور انداختن هرشكلي ازترس باشد ، پديدارشود ،هماي انرﮊي باعث انقلاب دروني واساسي ميكردد وانسان آزاد ميشود .
وقتي آزادي باشد چيزي به نام كاردرست وكارغلط وحود ندارد .
ما آزاد هستيم وازمركز دروني خودمان اقدام به عمل ميكنيم .
از اينرو ترسي نيز وجود ندارد وذهني كه ترسي ندارد ، ازعشق عظيمي برخوردار است وو
عشق خود،‌ هرآنچه كه بخواهد خواهد كرد..
كه يكدفعه :
باد قاب عكس عروسي مامان اينا رو با چنان صدايي انداخت زمين كه ازترس حس كردم قلبم روي زبونمه !
و فهميدم:
ترس و عشق هيچ ربطي به هم ندارن.. فقط فكر آدمو مشغول ميكنن!!!
و پايان :
...........



v  ||  20:12

October 17, 2003

خواستگاري - بله برون- نامزدي- عقد- حنا بندون- عروسي- پاتختي- و...

اونايي كه تو مرحله اول ازمراحل بالا هستن ميگن آغاز
ولي اونايي كه رسيدن به مرحله آخر همگي يك صدا ميگن پايان
بالاخره ما نفهميديم آغاز كنيم يا پايان كنيم
اصلا چي آغاز ميشه؟ عشق؟ زندگي؟ خريت؟ حماقت؟ندامت؟؟
بهر حال مهرنوش جونم آغازت مبارك
اميدوارم تا آخرش خيلي طول بكشه!!!

v  ||  21:46
يه لولو به دنیا اومده ...
تولدش مبارک!
v  ||  12:03

October 14, 2003

بابا پاشين بيان رشت،تهران موندين كه چي؟( حالا انگارخودم اونجام!)
عجب شهري بود وعجب هوايي
از پنجره تمام خونه ها فقط سبزي ميديدم، سبزي وتميزي وخلوتي
هر شب مه بود وفكر ميكردم تو خواب ورويام.
جه غذاهايي چه غذاهايي عجب غذاهايي
كباب ترش و انارآويج و كولي وووواشپل. تو عمرم اينقدر نخورده بودم روزي شش هفت وعده ميخوردم!
تمام شاليزارها خالي بودن وزمين زردوسبز شده بود.
گاو بود كه همه جا ميديدي چه گاوايي اندازه فيل بودن!!!!!
به نظرم هركي بره رشت حتما يا نقاش ميشه يا شاعر يا عاشق!اتمسفرش حس داره اونم زياد.
عالي بودو عالي بود
جاي هيچ كس هم خالي نبود!!
نگفتم شاعر ميشم!

v  ||  16:59

October 05, 2003

می دونی بزرگ ترین بزرگ ضلعی چیه ؟ همون دایره است
من نمی دونم فاصله از مرکز آدم ها خوبه یا بد، می تونی کمکم کنی؟
می تونی یه مشت آب برام بیاری؟ تشنه ام
v  ||  14:53

October 04, 2003

خط چهارم: هرچي دايره دوستي بزرگتر بشه ، فاصله ي افراد از مركز هم بيشتر ميشه !
پس به دايره ي كوچيك رضايت بديد تا دايره وار دور خودتون نچرخيد.

خط پنجم: هرچي شكل انتخابيتون ، ضلعهاي بيشتري داشته باشد‌( مثل ۵ ضلعي، ۶ ضلعي، ۳۰ ضلعي! ) شما زواياي مختلف وبيشتري رواز اطرافتون ميتونيد ببينيد واين براي درك بهتر رياضي وهندستون مفيدتره.
پس نترسيد ، باهر توان ذهني ،يك بزرگ-ضلعي انتخاب كنيد.

باز خط آخر: بدينوسيله ، ازخط خطي شدن وبلاگم ، كمال تشكر رادارم!!

v  ||  11:49

October 03, 2003

خط اول: دایره یه چرخه است یه مسیر که تموم نمی شه هر چی بری باز یه جایی رسیدی سرجای اولت ولی خودت نمی فهمی کی.
خط دوم: مربع مسیر بهتریه چون هر وقت یه ضلع رو تا تهش رفتی زاویه ات رو عوض می کنی ولی هنوز تو همون مسیر هستی.
خط آخر: نمی دونم خدا چندتا از این چرخه ها خلق کرده و مارو انداخته توش که یکیمون بالاخره چرخه رو پارو کنه و زود تموم بشه!
v  ||  23:40
خيلي وقتها آدما دلتنگ ميشن وميخوان گريه كنن
فكر ميكنن اگه عاشق بودن يااگه يك معشوقه داشتن يا اگه كسي دوستشون داشت، ويا هزار دليل عاطفي ديگه ،
هيچوقت اينقدر دلتنگ نميشدن...
آه كه زهي خيال باطل!

اگه حتي يكي از دلايل عاطفي!بالا وجود داشت، فقط يكيشون،
اونوقت اونا يك بهانه براي دلتنگيشون تا آخر عمر داشتندكه هرموقع يادش مي افتادند، بدون اينكه هيچ "اگري" يادشون بياد

گريه ميكردند!!
مگه نه؟؟

v  ||  01:30